خلاصه کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی
خلاصه کتاب اعتراف های یک تبلیغاتچی نویسنده دیوید اگیلوی
درسال ۱۹۴۸ وقتی تابلوی شرکت را به دیوار کوبیدم، این دستور کار را تنظیم کردم: « اینشرکت
نوپاتمام توان خود را به کار می گیردتا استوار و پابرجا بماند .همه ما می دانیمکه باید برای مدتی
بهکار زیاده و سود کم رضایت بدهیم .برای استخدام نیروی جدید اولویت با جوان هاست،چو ن
